من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
درباره من
بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام
در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.
ادامه...
هر چی میتونستم خرج میکردم زیادیشو میدادم به خیریه ای چیزی که تموم شه
یه خونه قولنامه میکردم
یه خونه یه ماشین یه ویلا
۱۰ تا خونه -۲تا ویلا-۳تا ماشین و بقیشم میرفتم تویه فروشگاه وهر چی دلم میخاد میخرم بابای