یکم :
بادبادکی از من ساختی
تا همیشه
سر به هوایت باشم .
دوم :
در آسمانی رها شده ام
که نهایت ندارد .....
۸۸/۸/۸هم داره میرسه و ما هیچ غلطی نکردیم !
موضوع از این قراره که ۷/۷/۷۷ ما دانشجو بودیم ، من و مریم . همون روز به هم قول دادیم که ۸/۸/۸۸ دوباره همدیگه رو ببینیم با این شرط که .... ( خیلی کارا قرار بود بکنیم ) .
یه چند روزی از مریم خبری نداشتم تا همین چند ساعت پیش که پیغام داد : ۸/۸/۸۸داره میرسه و ما هیچ غلطی نکردیم !
نه این که نخواستیم ، نه اینکه تلاش نکردیم ، ولی نشد .... اون روزا که روی ابرا راه می رفتیم و فکر می کردیم دنیا همیشه اینقدر قشنگ می مونه قرار بود خیلی کارا بکنیم ولی .....
۸۸/۸/۸هم داره می رسه ....
شما نمی دونین این یعنی چی...
دلم گرفته ،
من حق دارم اگه بخوام یه کم گریه کنم ...
عشقهای قدیم را
کنار طاقچه می گذاریم
تا فراموش نکنیم
عشقهای جدید را
توی گلدانهای تازه آب زده
می کاریم ...
***
آنکه دور زندگی مان می پیچد ؛
پیچک کنار حیاط است !
پ.ن: شاید غزلی گفتم ، با قافیه ی چشمم !
خودم قبول دارم
کهنه شده ام
آنقدر کهنه
که می شود روی گرد و خاک تنم
یادگاری نوشت !
حرف حساب ندارم که
فقط ،
آبم با روزگار توی یک جو
نمی رود انگار
از این که بگذریم
دنیا بر وفق مراد است به جان شما !
می دانم می آیی
من گلدانها را
آب داده ام
شیشه های پنجره را شسته ام
و قلبم را فرستاده ام سر کوچه
تا تو بیایی .
دفترم بوی طلوع می دهد ،
و این شعر تازه ام را
به نام تو ثبت می کنم .
آمدن که واژه ی غریبی نیست ، نازنین !
وقتی شعری کامل نمی آید یعنی واقعه کامل نشده هنوز ، زور هم بزنی فایده ندارد تصنعی می شود ، دیگر معجزه نیست که منتظر آمدنش باشی . باید صبر کنی تا در لحظه ی خودش ، خودش بیاید وگرنه همه چیز خراب می شود . رسالت شاعر درک همین لحظه است و محکم نگه داشتنش وگرنه از دستش هم که بدهد معجزه از دست رفته است .
حالا اینکه چقدر باید صبر کنی چیزی خارج از کنترل توست . خودش بهتر می داند کی بیاید .
گفتم که ؛ شاعر اگر شدی باید دلت بزرگ باشد و تحملت بی حد ! آنوقت است که پاداش کارت را می گیری و این ، آنقدر ناگهانی است که با آمدنش گاهی روحت را تکان می دهد حتی !
و اینکه هیچ شعری ناقص نمی ماند ، کامل می شود بالاخره ....
دور از دست !
در انتظار کدام واژه ای
تا به حرمت عشق
سوگند یاد کنی ؟
این روزها حوصله دلم چه زود سر می رود ...
* شدم شبیه جودی ابوتی که بابا لنگ درازشو سگها خوردن !
*چه حالی پیدا میکنی وقتی یه ساعت تمام علاف دانلود یه برنامه کوفتی باشی ، مونده ده درصد آخرش یهو برق قطع شه ؟؟ منم دقیقا همین حال رو داشتم امروز !
* * اگه نفری یه لامپ اضافه رو خاموش میکردین برق ما قطع نمی شد .
* من دلم بارون میخواد
* و همچنین یک عدد ژیلا !
* این روزها با ماشین توزیع بستنی بر میگردم خونه ! ( و یاد پت پستچی می افتم ! ) تازه یک کارتن پر از بستنی هم هدیه گرفتم . یک هفته است هی بستنی میخوریم تموم نمی شه .
* بکی از کاکتوسهای من مرد ! در عوض چهارتاشون جوونه زدن .
* کاهش آمار سل ما را نگران کرده این روزها ، نکند سطح بهداشت جامعه بالا تر رفته باشد !
* چه حالی میده روز پزشک جمعه باشه !
* کاش پویا نظری بمیره همه ارثیه برسه به بهرام !
* سرخوشم این ناگهان مستی ز بوی جام کیست ؟؟؟