( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

آب ، آبی تر شده بود 

تو ، زلال تر 

چشمه ، زیبا تر شده بود . 

شب 

عکس ماه 

در آغوش آب 

شنا می کرد ...  

                            

احمد شاملو :

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد 

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت . 

روزی که کمترین سرود  

                          بوسه است 

و هر انسان 

برای هر انسان 

برادری ست . 

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است 

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جستجوی قافیه نبرم .  

روزی که هر لب ترانه ایست 

تا کمترین سرود ، بوسه باشد . 

 

روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی 

و مهربانی با زیبایی یکسان شود . 

 

روزی که ما برای کبوترهایمان دانه بریزیم ... 

...... 

 

- احمد شاملو -