( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

مصراع بعدی شعر من

لبخندهای توست

وقتی از پنجره

قناریهای عاشق را می شمری

وقتی دو فنجان چای داغ را

می گذاریم روبروی هم

تا در تماشای بی وقفه ی برف

دستهایمان یخ نکند .

مصراع بعدی شعر من

چشمهای توست

وقتی ناباورانه

سخاوت خدا را تماشا میکنی .

وقتی که شعرهای مرا می خوانی .

وقتی دو فنجان چای داغ را

می گذاریم روبروی هم .

.

.

.

قلب شعر من

هنوز می تپد.... !