( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

... عشق ...

عمریست که به دنبالت می گردم،
در هر کجای این ناکجا آباد!

دیگر دارم
از پای می افتم.
...
شاید باید چشمهایم را ببندم
تا تو را ببینم.
مثل آن روزها که تو در خیالم پنهان شده بودی!
یادت هست؟
.
.
.
همه جا تاریک است!

آی عشق!
آی عشق!
در کجای این دنیا پنهان شده ای؟؟؟


گفتند یافت می نشود، گشته ایم ما ------ گفت آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست!!!

وحیده

زندگی ..


بیا به زندگی بخندیم !

من حلزون خوشبختی را می شناسم

که هر روز

خانه به دوشی اش را

به رخ دنیا می کشد !

..........

بیا کمی آهسته تر برویم .. !

زندگی ..



دل به دریا خواهم زد

در یکی از همین روزها

که می آیند .

این بار

بی هیچ ادعای صدایی

فارغ از بیهودگی این روزهای تکراری

در دریای خیال خودم

آب بازی خواهم کرد ......

               ناگهان چقدر زود دیر می شود ...

چقدر دلم گرفت امروز ..

گفتند قیصر امین پور هم از اینجا رفت .

... برای تو مانده ام ...

فرصت بسیار کم بود
اما من
عاشق شده بودم آن دو چشم سیاه را!

برای تو مانده ام.
خوب می دانی.
اینک
دگر
گاه دلسپردن است.

وقت برای این حرفها بسیار است!


بگذار عاشقی را بچشیم.

وحیده

اوج

 

هیچ کس نگفت

پرواز دروغ است

 

بیچاره پرنده !

به خورشید که رسید

پرهایش سوخت !

با تشکر مخصوص از سراب کوچولوی مهربون

 

                  

 

کاکتوس ها بیابون رو دوست ندارند ٫

بیابون به کاکتوس ها تحمیل شده ... !

 

  

 

این کاغذهای خط خطی

تحمل سرگیجه های زمین را

                                    ندارند .

 

یادت باشد

آسمانی که گم شد

دیگر گم شده ....

 

حتی برای فکر کردن هم

 فرصتی نمانده ..

 پرواز را به خاطر بسپار !

...