( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

عجب آشفته بازاری ست دنیا...

         عجب بیهوده تکراری ست دنیا...


              

.

عاشقانه همین گنجشکهایند که هر روز شیطنت هاشان را میشنوی, روی همین درخت روبرو... وگرنه دنیا حرفی برای گفتن ندارد که... تکرار است و تکرار و تکرار . یکروز هم فکر خواهی کرد چند نفر هنوز هستند که درخاطرشانی...از آن فکرهای غمناک !

هرچند , درخت اگر باشی همیشه گنجشکهایی هستند که لابلای شاخ و برگت زندگی را تکرار کنند.

درخت بودن هم گاهی خوب است . " حیف انسانی و میدانی...تا همیشه تنها هستی.."*



*محمدعلی بهمنی : حیف انسانم ومی دانم تا همیشه تنها هستم..