( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

           

حرفهایی که از یاد رفته اند , درست در لحظه ی گفتن متلاشی میشوند . که اصلا دست دلت را نمی گیرند . بیرحمند . باید منتشان را بکشی و تا نیایند هم نفس راحت نمی کشی . حرفهایی که قشنگند اما ... نمی آیند. و تو آنقدر باید منتظر بمانی شاید رام شوند .

شاید شبیه یک اتفاق بزرگ از راه برسند ...