( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

اینجا دفتر تنهایی های من بود . تنهایی م هر چه کمرنگ تر شد حضورم در اینجا هم کمرنگ تر . حالا می آیم هر چند وقت یکبار میبینمش تا فراموش نکنم همدم تنهایی هایم را... 

همین . 

و 

رو نوشت به خدا : 

گرچه افتاد ز زلفت گره ای در کارم 

همچنان چشم امید از کرمت میدارم...