دیرگاهیست بی قرارم.
می دانی عزیز!
این تیر که در بال ماست
از خودمان است.
...
می خواهم قراری با تو بگذارم:
اگر آرام و قرارم باشی
خواهم آمد،
حتی با بالهای شکسته.
توی پرانتز : وحیده خواهر منه که قراره از این به بعد اونم توی این وبلاگ بنویسه . پرانتز بسته.
سلام
خوبی؟
وبلاگ آروم و قشنگی داری
با تبادل موافقی ؟
شاد باشی تا همیشه
با بال شکسته پر گشودن هنر است
این را همه پرندگان می دانند
سلام
همه می توانند در جهت حرکت آب شنا کنند اما انسان واقعی کسی است که خلاف جهت حرکت آب شنا کند ، پس بهت تبرک میگم .
آپم و . . .
سلام
وحیده خانوم ورودت گلبارون
امیدوارم از این به بعد بیشتر از نوشته های هر دوتاتون
بهره مند شیم.
سلام
متشکرم از محبتتون.
سلام سعیده جان
وحیده خانوم!ورود شما رو هم به جمع وبلاگ نویسان خوش آمد میگم... به قول آرش عزیز ورودتون گل باروون...
شعر فوق العاده ای بود...مثل همیشه زیبا بود...
با یه داستان از پائولو کوئیلو آپیم.... خوشحال میشیم بیاین...(هردوتون)
سبز و موفق باشین...
سلام
از این به بعد من هم گاه گداری در جمعتون خواهم بود.
به شما هم البتته سر می زنیم (-:
سلام سیعده جان
مثل همیشه مطالبت سرشار از طراوته وقتی می خوام به وبلاگت سر بزنم خودم آماده می کنم برای لذت بردن از حس آرامش که همیشه با خوندن مطالبت احساس می کنم
موفق باشی و ورود خواهرت رو هم به عنوان نویسنده وبلاگ خوش آمد می گم ، بسیار زیبا نوشته
سلام
ممنونم که به کلبه ما سر زدی
باز هم منتظرتم ،موفق باشی
بدرود
سلام
سعیدهجان تو که متن هات کمر آدمو می شکست حال دو نفری اونم با کی یه استاد دیگه ؟ حسابی کولاک کردید . وحیده جان ورودت رو تبریک میگم . سعیده خانم ما آپیم دست خواهرت رو بگیر یه سری هم به ما بزن .
به امید سبز بودنت
ممنون وحیده خانوم از حضورت
با اون شعر بیچاره فریدون تنش توو گور لرزید.
بازم بیا اون ورا
با سلام
خدمت خواهران افسانه ای
زیبا بود وحیده !
با یه شعر به روزم یه سری بزنید
البته با دو نظر......
وحیده؟؟سعیده؟؟ وحید ؟؟سعید؟؟؟چه جالب !!!