( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

( هذیان های شبانه ی دختری که خوابش نمی برد )

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش

گنجشک

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا می گفت می آید. و سرانجام روزی گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند و گنجشک هیچ نمی گفت.

و خدا لب به سخن گشود:بگو با من از آنچه سنگینی سینه توست.

گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم که آرامگاه خستگی ام بود و یناه بی کسی ام. تو همان را از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیای تو را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش را بست

سکوتی در عرش طنین انداز شد.

خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا ماند.

خدا گفت : چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به

دشمنی ام بر خاستی.

چیزی درون گنجشک فرو ریخته بود .

 

    نقل از مجله موفقیت  -

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
مژده پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:24 ب.ظ http://mozhdeh.blogsky.com/

خیلی ممنون که به وبلاگ من سر زدید! من با تبادل لینک موافقم..فقط اگه می شه به من بگید که اسمتون چی بزارم؟!؟
خیلی ممنون

پویا پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:47 ب.ظ http://pooyamcs.blogsky.com

سلام
چه خوب که اینو فهمیدم (:

مینو پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:26 ب.ظ http://ZHIIVAAR.BLOGSKY.COM

سلام دوست من
این داستان لطیف و زیبا نوشته خانم عرفان نظر آهاری هست و پیشنهاد می کنم کتاب بالهایت را کجا جا گذاشتی رو هم به قلم ایشون حتما بخونی ، خیلی لذت خواهی برد

موفق باشی

شهرام پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:32 ب.ظ http://mylovely.blogsky.com

سلام.
ممنون که سر زدی. من هم لینک شما رو اضافه کردم. باز هم وقت کردی سری به ما بزن دوست عزیز.

به امید دیدار.

پگاه پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 ب.ظ http://bikhiyal9.blogsky.com

سلام
مطلب جالبیه
موفق باشی

آرش پنج‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:58 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

یادت باشه خدا همیشه داره نگات می کنه ، پس بزار وقتی نگات می کنه پیش فرشته هایش به تو بباله نه این که فرشته ها باز ازش بپرسند چرا برات سجده کردند

رضا جمعه 12 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:01 ق.ظ http://hoof.blogsky.com

سلام مثل همیشه زیبا بود و عالی ولی خداییش شعر ها رو خودت می گی؟ میتونم سنتونو بدونم؟

اقلیما جمعه 12 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:22 ق.ظ http://www.eghlima-m.blogsky.com

چی میشه که یا یه بار ما بفهمیم که منطق خدا چه رنگیه یا خدا به زبونی با ما حرف بزنه که ما کارشناسش باشیم!این چیزها که فکر نکنم برای خدا سخت باشه!

تینا شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:26 ب.ظ http://redlife.blogsky.com/

سلام کاکتوس من هم تو رو توی هر دو وبلاگم لینک کردم..اگه دوست داشتی به این یکی هم سر بزن....
http://tinagallery.blogsky.com

وحیده سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:43 ب.ظ

بعضی وقتها نعمات خداوند با فرو ریختن شیشه ها بر ما نازل می شود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد