من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
درباره من
بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام
در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.
ادامه...
از وبلاگت خوشم اومد. بازم سر میزنم
فاصله ها را با نور می گوییم
اماده ی شنیدن هستی ؟
سلام
تکیه گاه می خواستی مثل ارشمیدوس ؟
نبود
نیست
مثل تاتر
امدیم
نبودید
رفتیم
نمی دونم دیدیش ؟
اگه تهرونی هستی اکران شده
من ندیدم
خوب باش
به جای همه ی ما .
این تبلیغ چیپس «یکی من، یکی تو» رو زیاد میبینی ها
شوخی کردم،ببشخید!
چرا سختش می کنی !؟
خب کاری نداره 6 تا ستاره رو تقسیم بر 2 کن برا هر نفر 3 تا در میاد حالا یک در میان یا 3 تا 3تا توفیری ندارد!
الان مشکل تقسیم ستاره ها نیست که . مشکل این" تو" ئه که نمیدونم کجاست
کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه جمله اشنا وخسته کننده ای که از شنیدنش دلم بدجور میگیره.
حِسّ وُ حالم ظریف وُ عُریان است
مثل ِ عُریانی ِ تـَن ِ نوزاد ...
و نگاهم همیشه رؤیایی ست ..
مثل ِ رؤیای کور ِ مادرزاد ...
حرفهایم از درون ِ دلم
مثل ِ شعری که از قلم جاری ست ...
و زبانم لطیف وُ شیرین است
مثل ِ شیرینی ِ تـَر ِ قــَنـّاد ...