می نویسم
نه مثل تو
ولی مثل تو خودم را گول میزنم
که انگار شاعرم ...!
توی پرانتز :
۱. نوشتنم هی میاد هی میره ... تکلیفش رو با من روشن نمی کنه .
۲. یک ششم مردم کره ی زمین گرسنه اند .
۳. هوا سرد شده .
۴. چرا مردم نمی دانند که لادن اتفاقی نیست ؟
سلام گلم
می دونی به نظرم سبک نوشتنت خیلی تغییر کرده نسبت به گذشته
قبلا نوشته هات همه غم انگیز و عاشقانه بود الان بیشتر خسته و معترضه
علتش هر چی هست امیدوارم زودتر تکلیف نوشتنت معلوم بشه و دیگه همش بیاد
من همیشه نوشته هات رو دوست داشتم شاید برای اینکه همیشه سرشار از اون حد عاطفه ایه که من هیچ وقت نتونستم بهش اجازه بروز بدم
خوبه باز همون هم میاد...واسه ما که اصلا نمیاد...
فکر کنم منم الان جز اون یک ششم باشم...
سلام سعیده ی خوبم
تو همیشه شاعری
چون احساس داری
امیدوارم همیشه خوشبخت باشی
خواهر گلم...
اینجا زیبا تر از آنجاست
سلام!
قبلترها توی اون یکی وبلاگم توی بلاگ اسکای(denj.blogsky) نظر داده بودید و نشده بود بیام و نظر بدم توی وبلاگتون.
بعضی پستهاتون خیلی قشنگه
سلام...
وقتی نوشتنت امد ..نگهش دار ...
تو هم میتونی شاعر باشی ...
تو هم میتونی هر چه که میخواهی بشی..
من هم میتوانم ..همه میتوانند
فقط باید کمی...
بزارید بدون مقدمه بگویم
اگر دلتان از هر دو جهان گرفته بیاید به وبلاک ما .
هر سر و صدای و هر گفته و نا گفته که دارید
ما شانه هایمان مهیا ست.
یا نیاید یا اگر می آید همیشه ودست پر بیاید نامردی هم نکنید
با نوشتن آرام شدن را تمرین می کند
سعیده ی عزیز
سلام
مسنیمالنویسی کهکامنت گذاشته بودی برگ فرعی وبلاگ صلی من خیزران است که آدرسش را برایت گذاشته ام خوشحالم میکنی اگر به خیزران بیائی خوشحالترم میکنی اگر اجازه بدهی به هم لینک بدهیم جوابش را درخیزران برایم بنویس اگرافتخار هم نذهی چیزی از ارادتمن به خود کم نمیکنی
بادب احترام ومحبت بیکران
سلام دوست خوبم
بعد از مدتها به روزم
به بهانه ی یک پایان تلخ و شیرین
منتظرتم
بیا پیشم
شاد باشی...
چون خرند
سلام...موافقم...واقعا چرا مردم نمی دانند که لادن اتفاقی نیست!
با سلام
به روزم
این ماجرای گول زدنه خیلی جذاب بود در عین این که شادی آور نبود !
راجع به اومدن و رفتن . . . دنیا دنیای همین اومدن ها و ها و رفتن هاست و کی اومدن ها و کی رفتن ها !
سلام رفیق
تاثیر گذار بود.منم یکی از همون یک شیشمم.
من با یه وبلاگ جدید برگشتم.خوشحال میشم یه سر بزنی و لینکم کنی.شما قبلا لینک شدی.
با نام "آیینه ی من" لینکم کن plz
شاد باشی...
سلام
بازم سلام
سلام...
همیشه درگیر خودفریبی میشیم... اما می تونیم حداقل فریب شاعر بودن رو بخوریم... این جوری بهتره!
همیشه نویسا باشی...
همیشه شاعر بمونی...
همین.
شما که مبل نو خریدید، از سردیه هوا و مردم گرسنه چی می دونید؟؟؟؟؟؟؟؟
بزار حداقل من از این حرفا بزنم که توی غربتم!!!!!!!!!!!!
بابا غریب
نگو اشکم درمیاد ) :
خوبه که می ره و میاد!اگه بره و نیاد یا بیاد و نره چه می کنی؟!
این مدت که من نبودم حسابی پر کار بودی ها ! کلی از پستهاتو خوندم . به نظر من نوشتن اگه رفت دنبالش نرو بزار ۱ دوری بزنه ۱ هوایی تازه کنه یه بستنی و آلوچه بزنه به بدن هر وقت لازم بود خودش بر می گرده . البته من خودم اینجوری ام ... و صد البته که نباید خودمو با بقیه قیاس کنم ؛ مخصوصا در مورد نوشتن . من خودم کم نوشتم ..تازه از بین این مقدار کم اکثرا برای نوشتن اراده نداشتم .

یک ششم ! درد آوره !
آره سرد شده و من از شاگردام ۱ سرماخوردگی ه ویروسی ه اغصاب خورد کن گرفتم ..خوشحالم که ۲ روز تعطیل ه
....................
رو شماره ۴ خیلی فکر کردم ...
......................