من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
درباره من
بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام
در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.
ادامه...
زندگی های امروز خیلی فرق کرده فکر می کنم واژه مزخرف تاحدی توصیف کننده خوبی باشه احساس می کنم اصلا به این شرایط تعلق ندارم می دونم که نباید اینجا باشم و در این پله لطیف بود نوشته ات دوست داشتی یه حالی هم از من بپرس
بوی خاک را شاید نه اما هنوز اصرار برای خرید بستنی یخی را خوب به خاطر دارم. تیله ای برنده نشدم اما امید برای آینده را خوب به خاطر دارم. یادم می آید راه رفتنمان در زیر ةفتاب به سوی فردا بود
خوب یادمه هفت سنگ رو، من خیلی سریع میدویدم. یادمه یه دفعه نصفه محله رو دویدم و یار حریف خیلی عقب موند من به جای سنگها رسیدم و هر هفت تا رو چیدم ولی اون هنوز نرسیده بود. ممنون که من و به خاطرات قدیما بردی.
سلام .............. خیلی چیزا به مرور زمان عوض میشن ................. یا تغییر میکنن یا از بین میرن............ masalan............. عشق های قدیمی کجا هوووووو عشقای زود گذر الان کجا ...........هفت سنگ کجا وووووووووووو بازی هایکامپیوتری الان کجا...................
روز پاییزی میلادِ تو در یادم هست
روز خاکستری سردِ سفر یادت نیست
سلام سعیده جان. خوبی؟ خوش می گذره؟
زیبا بود.
موفق باشی
سلام
یه سپید گذاشتم که هم کوچه داره و هم سنگ!
زود بیا
تک تک سنگهایش را به یاد دارم
سنگ های آن روزها سر می شکست
سنگ های امروزی دل...
.
.
زیبا بود
ما با عینک دودیمان نیز هفت سنگ بازی می کنیم...!
اما نه در کوچه های خاکی...نه با آن لذت و شوق...
سلام...
امروز با عینک های دودیمان سنگها را نمی بینیم
شاید برای همین است که زمین می خوریم
کاش دستهایمان سنگ ها را رو هم می چید...
قشنگ بود...
همین.
زندگی های امروز خیلی فرق کرده فکر می کنم واژه مزخرف تاحدی توصیف کننده خوبی باشه
احساس می کنم اصلا به این شرایط تعلق ندارم می دونم که نباید اینجا باشم و در این پله
لطیف بود نوشته ات دوست داشتی یه حالی هم از من بپرس
تیله های هزار رنگ را اگر یادمان برود
که بیرنگ میشویم...
من هفت سنگ بلد نبودم. ولی تیله...!
بوی خاک را شاید نه اما هنوز اصرار برای خرید بستنی یخی را خوب به خاطر دارم. تیله ای برنده نشدم اما امید برای آینده را خوب به خاطر دارم. یادم می آید راه رفتنمان در زیر ةفتاب به سوی فردا بود
به نکته ظریفی اشاره کردین . چقدر بین دنیای بچه ها امروز و دیروز فرقه
بچههای امروز خیلی چیزهای دیگه رو هم از دست دادن...کم کم دارند مثل کارتونهایی که میبینند، ماشینی می شوند.
همینجور الکل گذاشتم این عکسهارو .
آپم
بچه های امروز
بچگی نمی کنن!
ادای بچه ها رو در میارن!
آررررررررررررررررررررره
من که حسابی یادمه
خیلی حال میداد.
تو گاو بندی یادته؟؟؟؟
چه حالی میداد وقتی با اون توپ هفت سنگ طرفو سرخ می کردیم.
ولی بچه های امروز دیگه کامپیوتری شدن کمتر در حال تحرک هستن.
یادش بخیر
هفت سنگ٬ تیله بازی٬ کوچه های خاکی...
وای به حال بچه های فردا!
خوب یادمه هفت سنگ رو، من خیلی سریع میدویدم. یادمه یه دفعه نصفه محله رو دویدم و یار حریف خیلی عقب موند من به جای سنگها رسیدم و هر هفت تا رو چیدم ولی اون هنوز نرسیده بود. ممنون که من و به خاطرات قدیما بردی.
سلام
یادمه وقتی بچه بودم پسرهای محله با هم این بازی رو می کردند من از رنگ تیله ها خوشم می اومد. زیبا بود. یاد گذشته افتادم
خالیه بی پایانی...
منظورتون از چرا؟!! برای کدوم بود؟
برای بچه ها یا برای دلقک ها؟!!
سلام...
یادش به خیر..
کلی یاد کودکی افتادیم..
بچه های امروز
ازکوچه خاکی رد نمی شوند.
اصلا مگر کوچه خاکی ای هم مانده؟؟
سلام...

کجایی؟ چرا به روز نمی کنی؟
ما هفت سنگ یادمان رفت... وقت یادآوری شد!
همین.
سلام
خواهر گلم
چرا آپ نمی کنی؟!!!!!
به روزم با سپیدی برای شما
سلام .............. خیلی چیزا به مرور زمان عوض میشن ................. یا تغییر میکنن یا از بین میرن............ masalan............. عشق های قدیمی کجا هوووووو عشقای زود گذر الان کجا ...........هفت سنگ کجا وووووووووووو بازی هایکامپیوتری الان کجا...................
خاطره هایمان را زنده کردید
آنها که برایمان بوی نای کهنگی گرفته بودند