من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
درباره من
بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام
در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.
ادامه...
گاهی گمان نمی کنی و می شود گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره دعاها بی اجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایانی و بخت با تو نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود
زیاد ارتباطی به شعر قشنگی که نوشته بودی نداشت ولی خوشحال می شم بعد از مدت ها کلبه ی ما رو به قدمت نورانی کنی. فعلا...
یه مدت دارم تمرین می کنم
حال من چه خوب چه خراب
دست خوذم باشه
سلام
حساب دستش هست ما هستیم که فراموش کردیم
اگه اجازه بدی لینکت کنم
سلام
گاهی گمان نمی کنی و می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعاها بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایانی و بخت با تو نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود
زیاد ارتباطی به شعر قشنگی که نوشته بودی نداشت
ولی خوشحال می شم بعد از مدت ها کلبه ی ما رو به قدمت نورانی کنی.
فعلا...
...و عشق تنهایی ها را دوست دارد و هرچه بیشتر می ماند تا تنها تر شوی / پیروز باشی
ای دوست شخن از زبان ما می گویی!
سلام جالب بود
سلام.چه جالب و قشنگ ،گفته بودی.دست مریزاد،ممنون میشم از وبم دیدن کنی.