من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
درباره من
بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام
در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.
ادامه...
به نظرت هماهنگی بین دو نفر چقدر ضرورت داره؟ یه خواهش ازت دارم. به وبلاگم سر بزن و مطلب کوتاهی که در مورد هماهنگی وجود داره بخون و بهش نظر بده؟ این لطفو می کنی؟
سعیده جون اولا غم روزگارو نخور ثانیا این حس نوستالژی که ما نسبت به قدیم داریم خیلی هم درست نیست قدیم هم به تفاریق همین بود مگه جنگ رو یادت نمیاد.زندگی برمبنای رنج بناشده کارمااینه که این رنج هارو اگه میتونیم تخفیف بدیم. بای
بازم سلام ممنونم که سر زدی تا حالا کسی امتحانتون کرده؟ نتیجش چی بوده؟ یه مطلب دیگه گذاشتم اگه دوست داشتی بخون و اگه خواستی لینکم کن. رواق منظر چشم من آشیانه توست ... کرم نما و فرودا که خانه خانه توست
سلام
دیدی اولین نفری بودم که نظر دادم.
باور کن هذیان نمیگم.
کارت قشنگه. خیلی
خدانگهدارت
آره... نیست....
چقدر قشنگ گفتی عزیزم بووووووووس
سلام بازم
ممنون از توجهت
منم خوابم نمیبره. منم هذیان میگم.
منم ........... بیخیال
بازم ممنونم
سلام
ممنون از شکلک قشنگتون
مورد دومت خیلی واقعیتر بود
موفق باشید
یا حق
روزگار همیشه همین بوده و هست / ما مثل قدیمها نستیم
پس کاش بگذرد... فقط همین.
اوهوم ... نیست !!
چه تلخ !
ممنونم از بازدید مجددتون
خیلی خیلی
1. واییییییییییییییییییی ! چه ناز بود ...
2. چرا !!!
3. هههههههههی !
پادشاهی، عالم ربانی را گفت:
مرا پندی ده و موعظتی گوی تا به آن، رضای خلق و خالق، هر دو حاصل کنم.
گفت:
در روز، داد گدایان بده ، تا خلق از تو راضی باشند
و در شب، داد گدایی سر ده، تا خالق از تو راضی باشد.
سلام
به نظرت هماهنگی بین دو نفر چقدر ضرورت داره؟ یه خواهش ازت دارم. به وبلاگم سر بزن و مطلب کوتاهی که در مورد هماهنگی وجود داره بخون و بهش نظر بده؟ این لطفو می کنی؟
قسم نخور باور میکنیم
این شعرت به نظرم یه کم سبک شعرهای باباطاهر رو داره.
روزگار الان هم با تمام رنگ و لعابی که دارم کاملا موافقم که مثل دیروز سرشار از شادی ها نیست.
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی ؟
دست هایم تا ابد تنهاست ، می دانی ؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی ؟
تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی ؟
هرچه می خواهیم - آری - از همین امروز
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی ؟
گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم
روح تو ، هم - سایه دریاست می دانی ؟
« دوستت دارم ! » - همین ! - این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی ؟
عشق من ! - بی هیچ تردیدی - بمان با من
عشق یک مفهوم بی « اما » ست ، می دانی ؟
اینکه روزگار مثل گذشته نیس خوبه
یعنی تغییر
یعنی جاری بودن
یعنی زندگی
ممنون سر زدی-
امیدوارم همیشه موفق باشی
سعیده جون اولا غم روزگارو نخور
ثانیا این حس نوستالژی که ما نسبت به قدیم داریم خیلی هم درست نیست
قدیم هم به تفاریق همین بود مگه جنگ رو یادت نمیاد.زندگی برمبنای رنج بناشده کارمااینه که این رنج هارو اگه میتونیم تخفیف بدیم.
بای
بازم سلام
ممنونم که سر زدی
تا حالا کسی امتحانتون کرده؟ نتیجش چی بوده؟ یه مطلب دیگه گذاشتم اگه دوست داشتی بخون و اگه خواستی لینکم کن.
رواق منظر چشم من آشیانه توست ... کرم نما و فرودا که خانه خانه توست
سلام خوبی؟
لازم نبود قسم بخوری ما قبولت داریم.
راستی منم آپم
فعلا...
با سلام
به روزم؟
کجایی؟
هیچ چیز مثل قدیم نیست حتی آدما