من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
درباره من
بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام
در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.
ادامه...
مسیح
سهشنبه 12 شهریورماه سال 1387 ساعت 02:03 ق.ظ
با سلام منو ببخشید کار هاتون رو خوندم موفق باشید .................. کسی هست که می داند این برگ از کدام درخت است؟ و این قطره کار باران نیست! کسی هست که می داند جز تو کسی نیست...
من همین طوری عصبانی بودم. بعدش دیدم بده بی خودی!! زدم شیشه رو شکستم. بعد خیلی عصبانی شدم!! زدم اون یکی رو هم شکستم. . . . . . . هنوز دارم می شکنم
وحیده
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1387 ساعت 11:31 ب.ظ
دلم که سر می خورد بر روی سنگ فرش قلبم و چشمانم که بی تاب لحظه ای دیگر بود! انگار دیگر چشم و دلم هم با هم سازگاری ندارند و من متحیر این لحظات برزخی ام...
با سلام
منو ببخشید
کار هاتون رو خوندم
موفق باشید
..................
کسی هست
که می داند
این برگ از کدام درخت است؟
و این قطره
کار باران نیست!
کسی هست
که می داند
جز تو
کسی نیست...
خیلی ناز بود گلم..!
خیلی قشنگ بود
ای ول
سلام خانوم خانوما اپ عالی بود
ارزومند ارزوهایت.بای
سلام گلم این وبلاگ یکی از بهترین وبلاگ نویسان است اگه بری توش ضرر نمیکنی
http://darham.blogsky.com/
موفق باشی
و خوشحالیم ، زود بیا !
کدام روزگاران ؟!
نکند شما هم از بچه های علوم اجتماعی هستید ؟!
سلام...
لطیف و دلنشین بود...!
شعرت بوی خوبی میداد... رنگ خوبی هم داشت... رنگش مثل وقتی بود که چشمات و می بندی و باز می کنی و همه جا آبی میشه...
همین.
امیدوارم هر چی زودتر انتظارت به پایان برسه
سلام عزیز
وبلاگ وزین و پر محتوایی داری
موفق باشی و عاشق
یا حق
salam khob bod .be man ham sar bezan khoshhal misham.www.yaram.blogsky.com
من همین طوری عصبانی بودم.
بعدش دیدم بده بی خودی!!
زدم شیشه رو شکستم.
بعد خیلی عصبانی شدم!!
زدم اون یکی رو هم شکستم.
.
.
.
.
.
.
هنوز دارم می شکنم
دلم
که سر می خورد بر روی سنگ فرش قلبم
و چشمانم
که بی تاب لحظه ای دیگر بود!
انگار دیگر چشم و دلم هم با هم سازگاری ندارند
و من
متحیر این لحظات برزخی ام...
خوبی سعیده جان؟
اتفاقا به نظرم گاهی آمدن غریب ترین واژه ممکنه و همینطور رفتن البته
شعر قشنگی بود مثل همیشه
این روزها می گذره
عصابی نباش
شعر زیبایی بود
آمدن که واژه ی غریبی نیست
من آپم...!
سلام گرامی
وبلاگ زیبایی داری
من با یکی از شعرهام آپم و منتظر سیلی نقد شما